loading...

:)

روزمرگی ..

بازدید : 1531
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 4:24

تنها راهی که برایِ کسل بودن و خواب آلودگی ام پیدا میکنم نسکافه است. یا شکلات .. خورشید رمق نداره امروز، نسکافه ام رو با شکلاتی که خواهرم آورده میخورم .چقدر متنفرم از تموم شدن سال . اما نمیدونم دقیقا از چیه این متنفرم .. شاید چون زندگی بیهوده میگذره .. با وجودِ افسردگی و زندگی‌‌‌ای که دارم، کودک درونم همچنان فعاله . خب مثلا اتاقم بودَم لبِ پله‌ها صدا زدم مامان ؟؟ بَرگشت نیگام کرد، دستِ خرسِ گنده تو بغلَم رو تکون دادم ! مامانَم هَم دست تکون داد :))) یا کارهایی که به نظر میاد خل و چل هستم. خنده‌هام .. اما خب از ظاهر نمیشه چیزی رو فهمید ..

اما تنها اتفاق خوبِ اخیر برایِ من، کنسرت سیروان خسروی تویِ شیرازه. که یکشنبه عصر بلیت فروشی بود. من ماه‌ها منتظر این روز بودم و بهش نیاز داشتم واقعا! استرس داشتم بلیت گیرم نیاد. طبق تجربه سال 96 که بعد از اینکه بلیت خریدم سایت دیگه برای بقیه بالا نیومد. اما خب دوباره همون vip بلیت گیرم اومد. مثل ویروس صندلی‌ها پر میشد و خیلی ترسناک بود برایِ من :| سال 96 بلیت گرفتم 70 تومَن، امسال گرفتم 120 تومن ! دوشنبه و سه شنبه . بلیت من دوشنبه است. دوس داشتم ازش پرینت بگیرم و پسره پرسید انگار سیروان اومده شیراز ! میخواستم واسه لپ تاپ ام استیکر بگیرم که نداشت .. جلویِ لپ تاپ ام خراش افتاده که منو غمگین میکنه. فعلا چسب طرح انگلیس زدم روش ..

داشتم تور‌هایِ لندن رو نگاه میکردم و چقدر گرون بودن :( اونم اگر بهت ویزا بدن ! من هنوز به دلیل اینکه همونجا برای پاسپورت عکس میگیرن نرفتم پاسپورت بگیرم. کاش این قانون مسخره رو بردارن ..

استاد یکشنبه‌ها نیست، تهران و دانشگاست. کلاسِ منم افتاد سه شنبه‌ها. برای استاد توضیح دادم که وقتی نتونستم ابرها رو بکشم چقدر از خودم بدم اومد و چیز میز به خودم گفتم و ناامید و عصبانی شدم. گفتم خاک تو مخت تو هیچی نمیشی ((: خندیدیم .. اما استاد میگفت باید خودتو تشویق و نوازش کنی :| نباید خودتخریبی کنی. اما من بعد از این همه آبرنگ انتظار داشتم بتونم ابرها رو در بیارم (: انتظار داشتم حرفه‌‌‌ای تر باشم الان ! چرا روانشناسم فکر میکرد من استعداد دارم ! آیا این استعداد است ؟ به استاد گفتم به خانواده ام گفتم من هیچ آموزشگاه دیگه‌‌‌ای جز اینجا نمیرم (: بعد از کلاس با دوستم که یه سر اومده بود اونجا رفتیم واسه آموزشگاه تُرشی خریدیم. به درخواستِ منشی عزیزمون ((: و به خودمون هم تعارف کرد. از ا.ر ممنونم که منو با آموزشگاه آشنا کرد ..

توی من و تو پلاس یک لباس‌هایی رو نشون داد که برای محیط_زیست مفید هستن. با بطری‌هایِ آب ساخته شدن. خودم هم نفهمیدم چه طوری. اما خوشگل هم هستن .. " کلیک"

وقتی حق دارید از خودکشیِ یه نَفر جلوگیری کُنید که مُطمئن باشید میتونید کُمکش کنید! یا بَعدش رها نمیشه به حالِ خودش ..!

شدیدا به داشتن گربه نیازمندم ! 💔

عنوان اولین مطلب آزمایشی من
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 13
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 17
  • بازدید کننده امروز : 15
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 218
  • بازدید سال : 19254
  • بازدید کلی : 22672
  • کدهای اختصاصی